صلــــح را از ســـرزمینِ مـــادری فـــریاد بردمـــرغ عشـــق آرزو هـــای مــرا صـــیّاد بردخـــون دل خــوردم بـرای زندگی تا آخـــرشخــواب بــودم داستـان زنـــدگـــی را باد بردکــرد خاشاکی حسـادت با گلستانی ز گلیـک به یـک آلاله ها را دسـت خاری داد بردپرچــمِ سبــز بهــاران بــود در دستان سـروسـرو را از کف بُرید و طاقت از شمشاد بردگفت از روی حسادت، گل چرا عریان شدیپـــرپـرش کـــرد و بــرای دیـــدن ارشــاد بردای "بهــار" آن بلبل پر بسته در کــنج قفسنــغــــمه ی آزادی نــــوع بشـــر از یـــاد بردقلــب خــــار از سنـــگ و می بالــد به خودکــوه را از رو نــدیـــدی تیشـه ی فرهاد بردپی نوشت 1: وزن شعر فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن استپی نوشت 2: امیدوارم دوست داشته باشید، ممکنِ بعد تر تغییراتی هم داشته باشهپی نوشت 3: ...پی نوشت 4: دلتنگی هایی که ابراز نمی شود امّا هست... بیش از پیش...پی نوشت 5: ...برچسبـهـ ـا : درد دل, شعر از خودم, رفیق ♥ چهارشنبه بیست و نهم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 13:33 توسط: علی شاپرک منتظر است......
ما را در سایت شاپرک منتظر است... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : saeediali بازدید : 8 تاريخ : چهارشنبه 19 ارديبهشت 1403 ساعت: 13:16